خیال من
باغ را آب زنید ، بر هوا عطر زنید خواب را رام کنید ، تا خدا اذن دهد شیر را باز کنید ، چهره را تر کنید رو به آن گنبد فیروز رنگ ، خواهش پاکی طینت بکنید دست چپ را کاسه ی آب کنید ، دست راست را به آبی ها پاک کنید دست چپ را چنان و سر وپا را مسح کنید تکبیرة الاحرام را همچو سرو سر و پا عزت ، بر زبان جاری کن حمد و آن سوره ی پر در و دوا ، به زبانی خا لص بر زبان جاری کن کمرت را خم کن ، نه برای آدم که برای بی نهایت گستر سجده ات را چنین بپا کن : تنها انگار خدا را بینی سجده اول را ، معنی کن : که انگار تو خاکی بودی بردار سرت از سجده همچو آن روز که در دنیا پا بنهادی سجده ی دوم را روز مرگت پندار که چه سان در خاک شدی لا حول و لا قوة الا را همان روز قیامت بینی ، که تو را رو سفید محشور کنند دست را غنچه کن و باز گدایی خداییش کن وهیچ شرمی به دلت راه مده تا به پایان آمد این سیر و سفر تو سلامی به خاتم و آل عبا و همه پاکان بفرست و نمازت را به ذکری ز بانو مزین گردان و در آخر صلوات « اللهم صل علی محمد و آل محمد »
ابراهیم نجاتی عمله(شاعر نوجوان) دوم تجربی موضوع مطلب : آخرین مطالب پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 31898
|
|